دلالت نمودن (اَ کَ دَ) دلالت کردن. راهنمائی کردن. هدایت کردن: اسقاء، دلالت نمودن بر آب. (از منتهی الارب) ، نشانۀچیزی بودن. دلالت داشتن. و رجوع به دلالت کردن شود ادامه... دلالت کردن. راهنمائی کردن. هدایت کردن: اِسقاء، دلالت نمودن بر آب. (از منتهی الارب) ، نشانۀچیزی بودن. دلالت داشتن. و رجوع به دلالت کردن شود لغت نامه دهخدا